سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى دو گونه است : شکیبایى بر آنچه خوش نمى‏شمارى و شکیبایى از آنچه آن را دوست مى‏دارى . [نهج البلاغه]

وبلاگ اختصاصی امپراطور




شهبازم و شکار جهان نیست در خورم
ناگه بود که از کف ایام برپرم
چون می‌توان ز دست شهان طعمه یافتن
از دست روزگار چرا غصه می‌خورم؟
بر فرق اوصاف مصطفی کاینات چرا پا نمی‌نهم؟
آخر نه خاک پای عزیز پیمبرم؟
آن کاملی که رتبتش از غایت کمال
گوید: منم که عین کمال است منظرم
نورم که از ظهور من اشیا وجود یافت
ظاهر تراست هر نفس انفاس اظهرم
وصاف لایزال ز من آشکار شد
بنگر به من که آینه‌ی ذات انورم
روشن‌تر است دم به دم انوار کاینات
از نور بی‌نهایت روح منورم
روشن‌تر از وجود تجلی ذات حق
بنموده آنچه بود و بود جمله یکسرم
عالم بسوزد از سبحات جلال من
از روی لطف اگر به جهان باز ننگرم
روشن‌تر از وجود شود ظلمت عدم
گر پرده‌ی جمال خود از هم فرو درم
آن دم که بود مدت غیبم شهود یافت
بنمود آنچه بود و بود جمله یکسرم
پیش از وجود خلق به هفتصد هزار سال
شد علم آخرین و نخستین مقررم
بر لوح ممکنات قلم آنچه ثبت کرد
حرفی بود همه ز حواشی دفترم
معنی حرف عالم و سر صفات حق
شد منکشف ز پرتو انوار جوهرم
فی‌الجمله ورد جمله‌ی اشیاست ذات من
بل اسم اعظمم، نه که بل اسم مصدرم
زانجا که اسم عین مسماست می‌دهند
هر لحظه خلعت دگر و تاج دیگرم
سلطان منم که از سر میدان بدین صفت
گوی مراد از خم چوگان همی برم
هر نور کاشکار شد از مشرق شهود
عین من است جمله و زان نیز برترم
چون بنگرم در آینه عکس جمال خویش
گردد همه جهان به حقیقت مصورم
خورشید آسمان ظهورم، عجب مدار
ذرات کاینات اگر گشت مظهرم
حق را ندید آنکه رخ خوب من ندید
باری نظاره کن رخ انوار گسترم
انوار انبیا همه آثار روی من
انفاس اولیا ز نسیم مطهرم
ارواح قدس جمله نمودار معنیم
اشباه انس جمله نگه‌دار پیکرم
بحر محیط رشحه‌ای از فیض فایضم
نور بسیط لمعه‌ای از نور ازهرم
از من کمال یافت نبوت که خاتمم
بر من تمام گشت ولایت که سرورم
عالی‌ترین معارج ارواح کاملان
نازک‌ترین مدارج والای منبرم
بحر ظهور و بحر بطون قدم بهم
در من ببین که مجمع بحرین اکبرم
موسی و خضر در طلب مجمعی چنین
لب تشنه‌اند بر لب دریای اخضرم
جسم رخم به صورت آدم پدید شد
در حال سجده کرد فرشته برابرم
کشتی نوح از نظر من نجات یافت
نار خلیل سوخت هم از تاب آذرم
عیسی که مرده زنده همی کرد از نفس
بود آن نفس هم از نفس روح پرورم
امروز هر که سلطنت و جاه من بدید
بیند چو آفتاب عیان روز محشرم
بر تخت اختیار نشسته به عز و ناز
گشته همه مراد ز دولت میسرم
بر درگه خلافت من صف زده رسل
در سایه‌ی لوای من آسوده لشکرم
هم واصفان شرعم و هم حاملان عرش
جمله به یک زبان شده آنجا ثناگرم
در بحر بی‌نهایت اوصاف مصطفی
گفتم که آشنا کنم و غوطه‌ای خورم
هم در شب فروز ازل آیدم به کف
هم گوهر حیات ابد زو برآورم
نارفته در میانه که موجیم در ربود
وافکند در میانه لی و گوهرم
می‌خواهم این زمان که برآرم دمی از آن
لیکن نمی‌توان، که گشت آب از سرم
یک قطره نیست ز دریای نعت او
وصفی که گشته ظاهر ازین گفته‌ی تر
سر صفات ظاهر بی‌منتهای او
پیدا نمی‌کنم، که ندارند باورم
از من که می‌برد بر آن رحمت خدای؟
آن کوست سوی جمله کمالات رهبرم
آنجا که اوست کیست که پیغام من برد؟
یا عرضه دارد این سخنان مبترم
هم لطف او مگر نظری سوی من کند
گیرد عنایتش ز کرم باز در برم
گوید قبول او که: عراقی از آن ماست
احسان او آند ز شفاعت توانگرم
بخشد نواله‌ای ز سر خوان خاص خود
و آبی دهد به کاس خود از حوض کوثرم



سلیمانی و موسوی و شایسته ::: پنج شنبه 86/6/1::: ساعت 11:7 صبح



رفتارهای تربیتی پیامبر اعظم(ص)


پیش از طلوع آفتاب اسلام مردم در سرتاسر جهان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب در وضع تأسف باری زندگی می کردند. اگر چه تمام ملت ها در این امور وضعی یکسان نداشتند ولی آنچه مسلم است در انحراف های فکری، انحطاط اخلاق و سنت های غلط اجتماعی و پندارهای موهوم و ناشایست و... وضعی مشابه هم داشتند.
در این میان شبه جزیره عربستان نیز از این امر مستثنی نبود. مردم عرب در لجنزاری از فساد و تباهی می زیستند و در محیطی سرشار از بدآموزی ها و یغماگری ها رشد کرده و خوی توحش در آنان اثر کرده بود و خرافات و اوهام در اعتقاد و اندیشه شان ریشه دوانیده بود. پیامبر(ص) در چنین جامعه ای به رسالت مبعوث گردید؛ محیطی که امیر مؤمنان در وصف آن می فرماید: «خداوند متعال محمد(ص) را تبلیغ کننده برای عالمیان و امین برای فرستادن قرآن و رسالت مبعوث نمود در آن حال شما گروه عرب دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگی می کردید. در میان سنگ های سخت و مارهای ناشنوا مسکن داشتید، آب های تیره می آشامیدید و غذای خشن می خوردید و خون های یکدیگر را می ریختید و از خویشاوندان خود قطع رابطه می نمودید. بت ها در میان شما (برای پرستش) نصب شده و گناهان و انحراف ها سخت به شما بسته بود.»(1)
نبی مکرم اسلام(ص) از همین مردم، امتی نمونه ساخت. وی با آبیاری نهال خوبی ها که ریشه در فطرت آنها داشت سلمان ها، ابوذرها، مقدادها، بلال ها و سمیه هایی را تربیت نمود که همه، شاگردان کلاس این مکتب اند.
با ورق زدن صفحات تاریخ و مقایسه عرب قبل و بعد از اسلام، ذهن با این سؤال درگیر می شود که به راستی پیامبر(ص) در تربیت و ساختن انسان های بزرگ از چه شیوه هایی استفاده کرده است؟
برای پاسخگوئی به این سؤال بخشی از شیوه های تربیتی پیامبر اکرم(ص) را مورد بررسی قرار می دهیم. البته این شیوه ها اصول ثابتی هستند که در هر دوره و زمانی می توانند مورد استفاده قرار گیرند و ما اگر امروز هم از شیوه های پیامبر مکرم اسلام(ص) در تربیت انسان ها بهره بگیریم می توانیم بهترین انسان ها را بسازیم.
معرفی پیامبر(ص) در قرآن کریم بعنوان اسوه و الگوی نیکو (اسوه حسنه) نیز به همین معناست که ما امروزه سیره آن مرد الهی و رهبر موفق تاریخ را سرلوحه کار خود بویژه در موضوع تربیت قرار دهیم.

* تقویت ایمان به خدا
پیامبر(ص) آمده است تا انسان را که از اصل و گوهر خویش دور مانده به فطرتش بازگرداند(2) و به او بگوید که فکر کن! از کجا آمده ای آمدنت بهر چه بود و به کجا می روی؟ عظمت هستی را به او متذکر شود و این که این جان بیهوده آفریده نشده است. با ارائه معجزاتی بر اطمینان انسان ها به سخنان کاملا مبتنی بر فطرت و عقل او بیافزاید. موتور فکر انسان را روشن کند و به او شناخت و آگاهی دهد. تا در نتیجه انسان به فطرتش نظر افکند و به خدای یگانه ایمان آورد و با تفکر و شناخت بیشتر بر ایمانش افزوده شود و از این ایمان، عشق و محبتی فراگیر ایجاد شود و او را به حرکت به سوی کمال و خوبی ها وادارد. «والذین امنو اشد حبا لله» (بقره/165) و با این عشق و ایمان به خدا هر مسیر سخت و ناهمواری را با شیرینی و سرمستی به سوی دوست بپیماید.

* اخلاق عظیم
پیامبران آمده اند تا در مسیر تعالی و تکامل زندگی مادی و معنوی بشر، اخلاق و فضائل اخلاقی را نهادینه کنند تا انسان در چهارچوب فضائل و محاسن اخلاقی قله های سعادت و پیروزی را فتح کند و در فضای معطر محاسن و مصفای اخلاق در جامعه، به کمال مطلوب رسد. پیامبر خاتم(ص) نیز اساس بعثت خویش را تکمیل والائی های اخلاق معرفی می کند و می فرماید: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ (3) همانا من برای تکمیل والائی های اخلاق برانگیخته شدم.»
همچنین بنا بر اصلی اخلاقی و روان شناختی که مربی باید عامل به آنچه خود می گوید باشد پیامبر(ص) نه تنها متخلق به اخلاق حسنه بود بلکه به فرموده قرآن دارای خلق عظیم بود. قرآن کریم پیامبر(ص) را به داشتن چنین خلق و خویی می ستاید و می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم؛ (قلم/4) تو ای پیامبر سجایای اخلاقی عظیمی داری.» این آیه شریفه هر چند فی نفسه و بخودی خود، حسن خلق رسول خدا را می ستاید و آن را بزرگ می شمارد، لکن با در نظر گرفتن خصوص سیاق، بخصوص به اخلاق پسندیده اجتماعیش نظر دارد، اخلاقی که مربوط به معاشرت است از قبیل استواری بر حق و صبر در مقابل آزار مردم و خطاکاری های اراذل و اوباش و عفو و اغماض از آنان و سخاوت و مدارا و تواضع و امثال اینگونه مسائل اخلاقی.(4)
و اینچنین است که رسول الله(ص) در سایه خلق عظیم، بار مسئولیت و مدیریت و رهبری جامعه را به ساحل مقصود می رساند و نابسامانی ها را با اخلاق نیک خویش سامان می دهد.

* نرمخویی و خوش رفتاری با دیگران
لازمه رهبری جامعه اسلامی اجرای احکام و قوانین با صلابت و قاطعیت است بخصوص در مواردی که خشونت و تصمیم قاطع در قطع ریشه های فساد سازنده است. این صفت از صفات بارز رسول الله(ص) بود اما نه در همه جا و در برابر هرکس. او «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(فتح/9) بود با دشمنان سرسخت و با مسلمانان و مؤمنان مهربان و خوش رفتار بود. آن حضرت با ملایمت و حسن خلق، مردم را با دین اسلام آشنا می کرد به طوری که مسلمانان شیفته نرمخویی، ملایمت و خوش رفتاری او بودند.
پیامبر اعظم(ص) با دوستان و مؤمنان با شادابی و نشاط و رویی گشاده معاشرت داشت در حالی که آنچه را که از مشکلات صعب و سخت رسالت و هدایت جامعه بر دوش داشت و اندوه و نگرانی خویش را در قلبش نگاه می داشت.
پیامبر اکرم(ص) در پرتو رحمت الهی با مؤمنان و مسلمانان با ملایمت و نرمی رفتار می نمود. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»؛ (آل عمران/ 159) «حسن اخلاق و مهربانی تو با مردم رحمتی از جانب خداوند است، و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.»

* مشورت با دیگران
یکی دیگر از ویژگی های پیامبراکرم(ص) که نشان از زیبایی سلوک حضرتش دارد مشورت با دیگران است. آن حضرت از این رهگذر علاوه بر توجه به پرورش شخصیت افراد طبقات مختلف جامعه با در نظر گرفتن افکار و اندیشه های موافق و مخالف، از توانایی های روحی و فکری آن ها بهره مند می شد. پیامبر مکرم اسلام با بکار بستن این اصل تربیتی- مشاوره گرفتن در امور مختلف- می آموزد که از این طریق می توان بر کشتی مطمئن نشست و از میان امواج پرتلاطم دریای زندگی به ساحل نجات رسید. مورخین و مفسرین اسلامی یکی از صفات پیامبر را در مسند مدیریت، کثرت مشاوره دانسته اند و گفته اند: «کان رسول الله کثیرالمشاوره لاصحابه؛(5) سیره پیامبر چنین بود که با اصحاب خود زیاد مشورت می کرد.»
نکته قابل توجه اینکه پیامبر عالیقدر اسلام علی رغم اینکه با منبع لایزال علم و قدرت الهی از طریق وحی ارتباط داشت نیازی به مشورت و دریافت رأی دیگران نداشت اما شیوه آن حضرت جنبه آموزشی داشت تا جامعه اسلامی بیاموزد باید به آراء و افکار دیگران احترام گذاشت و اهمیت این موضوع تا حدی است که خداوند پیامبر خویش را به مشورت فرمان می دهد: «وشاورهم فی الامر؛ (آل عمران/159) ای پیامبر! در کارها با مسلمانان مشورت بنما.»

* تواضع و فروتنی
تواضع و فروتنی از جمله صفات بزرگ و انسانی پیامبر(ص) و بی شک یکی از عوامل تأثیرگذار در تقویت محبوبیت حضرتش در میان مردم بود. چون مظهر کمالات است و دارای خلق عظیم و تمام ارزش های انسانی در او تبلور یافته است. او با وجود اینکه برترین است نه تنها خود را فوق دیگران نمی بیند بلکه با الهام از این رهنمود وحی؛ «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین»(شعراء/15) بال های تواضع و فروتنی خویش را بر مؤمنین و پیروان خود می گستراند.
رفتار متواضعانه رسول خدا به گونه ای بود که چون وارد مجلسی می شد در نزدیک ترین جای محل ورود خود می نشست.(6) رسول خدا کراهت داشت کسی برای وی به پا خیزد و مردم نیز از این جهت جلو پای آن حضرت بلند نمی شدند، ولی هنگام رفتن، آنان با حضرتش برمی خاستند و همراهش تا در منزل می آمدند.(7)
ابوذر غفاری(رحمه الله) می گوید: رسول خدا در میان اصحابش می نشست، اگر ناشناسی می آمد نمی دانست پیامبر کدام است تا آن که می پرسید. از پیامبر(ص) درخواست کردیم تا جایگاهی اختیار کند که اگر ناشناسی وارد شد حضرت را بشناسد. آن گاه سکویی از گل بنا کردیم حضرت بر آن می نشست و ما نیز گرد او می نشستیم.(8)
همچنین با بردگان بر روی زمین غذا خوردن، سوار شدن بر چهارپا که تنها پلاسی بر پشت آن قرار داشت، دوشیدن گوسفندان با دست، پوشیدن لباس پشمی خشن و سلام کردن بر کودکان سنت و روش او بود.»(9)

* رأفت و رحمت
یکی دیگر از ویژگی هایی که در سیره نبوی به عنوان اخلاق فردی آن حضرت مورد توجه می باشد دوستی و مهربان بودن ایشان با مردم است. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) بدون هیچ چشم داشت مادی چنان مردم را از دل و جان دوست می داشت و به آنان مهربانی می نمود که وقتی درد و رنجی بر آنان وارد می شد آن را بر روح و جان خویش احساس می کرد. خداوند در بیان این صفت پیامبر می فرماید: «رسولی از خود شما به سویتان آمده که رنج های شما بر او سخت و بر هدایت شما اصرار دارد و با مؤمنان رئوف و مهربان است.»(توبه/ 128)
نکته زیبایی که در این آیه مشاهده می شود این است که خداوند دو صفت خویش یعنی «رئوف و رحیم» بودن را برای پیامبر خاتم آورده است چنان که در آیاتی از قرآن آمده است: «ان الله رئوف رحیم»(نور/20) و این شدت رأفت و رحمت پیامبر را می رساند.
درسی که از رفتار پرمهر پیامبر اسلام می آموزیم این است که به مسلمانان محبت داشته باشیم و از روی عشق و علاقه با آنان بر گرد محور ایمان جمع شویم زیرا بر هر مؤمنی لازم است که دوستی و دشمنی او براساس دین باشد، مؤمنان را دوست داشته باشد و منکران دین را دشمن بدارد.

* احترام به کودکان
امروزه در علوم تربیتی مباحثی مبسوط درباره شخصیت دادن به کودک مطرح می گردد. توجه به این امر که سبب رشد و شکوفایی استعدادهای کودک و بالا بردن کرامت و بارور شدن گوهر انسانی او می شود عاملی جهت ساختن انسان هایی فرزانه می شود.
رسول مکرم اسلام(ص) نیز با لحاظ کردن این مهم می فرمایند: «اکرموا اولادکم؛(10) به کودکان خود احترام بگذارید.» حضرتش با وجود عظمت و شخصیتی که داشت در سلام کردن به کودکان پیشی می گرفت و با آنان مهربانی می نمود(11) و معتقد بود که هر کس با کودک سر و کار دارد باید کودکانه رفتار کند. (12) چنان که حسنین (علیهماالسلام) را بر دوش خود سوار می کرد و می فرمود: «خوب مرکبی دارید و شما سوارکاران خوبی هستید.» (13)

* عدالت در تربیت
از دیگر شیوه های تربیت پیامبر رفتار عادلانه بود. مثلا پدری که دو کودک را همراه خود نزد پیامبر آورده بود و یکی را می بوسید و به دیگری بی اعتنایی می کرد آن حضرت برآشفت و فرمود: «فهلا ساویت بینهما؛ (14) چرا در ابراز محبت نسبت به فرزندانت به طور یکسان رفتار نکردی؟!»

* احترام به زنان و توجه به حقوق آن ها
در طول تاریخ در جوامع مختلف بر اثر سنت های غلط اجتماعی و جهل ملت ها، به جنس زن ظلم های فراوانی شده است. اما با ظهور اسلام و توجه خاص اسلام و شخص پیامبر به زن وی تشخص و منزلت یافت و حیات دوباره ای در کالبدش دمیده شد. (15) رسول الله(ص) با الهام از وحی الهی بسترهای رشد و بالندگی را در زندگی زنان گسترد و آنان را از ذلت ها، بی هویتی ها، تحقیرها، محدودیت ها و بردگی نجات بخشید به گونه ای که زنان همدوش مردان آزادانه و با حفظ حرمت و کرامت خویش در اجتماع حضور یافتند. با نگاه برابری بین زن و مرد در کسب دانش و بهره وری از هنرها و تعدیل عواطف و تمایلات و ایجاد مصونیت در عین میدان داری در عرصه های گوناگون، توان نهادینه کردن جامعه زنان را آشکار نمود. در زمان شکوفایی نظام سیاسی و اجتماعی رسول الله(ص)، زنان همانند مردان در میدان های فضیلت به مسابقه پرداختند و در بسیاری از این بسترها گوی سبقت را ربودند. (16) پیامبر اکرم(ص) در آخرین وصیت های خود به مردم در حجه الوداع درباره همسران فرمودند: «ای مردم! زنان شما بر شما حقی دارند و شما نیز بر آنان حقی دارید... و من به شما سفارش و وصیت می کنم که به زنان نیکی کنید. زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند. (17)

کلام آخر
بی شک پرداختن به زیبایی های روش های تربیتی پیامبر اعظم(ص) در این مجال محدود، گنجاندن دریا در کوزه ای است. ولی امید است همین اندک، ذائقه جویندگان حقیقت را شیرین نماید و تشنه کامان حقیقت با تأسی به سیره، سلوک و رفتارهای تربیتی پیامبر عظیم الشأن اسلام این الگو و اسوه بی نظیر تاریخ بشریت در عصر کسادی بازار ایمان، جان ها و فطرت های زلال خویش را از شراب طهورش سرمست کنند.



سلیمانی و موسوی و شایسته ::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 11:48 عصر



چهل حدیث فاطمی



1 . کسی که عبادتهای خالصانه خود را به سوی خدا فرستد ، پروردگار بزرگ بهترین
مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد . (1)


2 . پاداش خوشرویی در برابر مؤمن بهشت است ، و خوشرویی با دشمن ستیزه جو ، انسان
را از عذاب آتش باز می دارد . (2)


3 . ما اهل بیت رسول خدا ، وسیله ارتباطخدا با مخلوقات و برگزیدگان خداییم ، ما
جایگاه پاک خدا و دلیلهای روشن او و وارثان پیامبران الهی می باشیم . (3)



4. خداوند اطاعت و پیروی از ما اهل بیت (ع ) را سبب برقراری نظم اجتماعی در
امت اسلامی ، و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه ها
قرار داده است . (4)

5 . پیامبر (ص ) و علی (ع ) دو پدر امت اسلام می باشند ، که اگر مردم از آنان پیروی
کنند ، کجی ها و انحرافاتشان را اصلاح نموده و آنها را از عذاب جاویدان نجات
می دهند ، و اگر همراه و یاورشان باشند نعمتهای همیشگی خداوندی را ارزانیشان
می دارند . (5)


6 . از حضرت فاطمه زهرا ( علیها السلام ) روایت شده که رسول خدا فرمودند : امام
همچون کعبه است که باید به سویش روند ، نه آنکه ( منتظر باشند تا ) او به
سوی آنها بیاید .(6)


7 .همانا خوشبت حقیقی کسی است که علی ( علیه السلام ) را دوست بدارد . (7)


8. کسی که پس از خوردن غذا ، با دستی آلوده و چرب بخوابد ، هیچ کس جز خودش را
سرزنش ننماید . (8)


9. اما حقانیت من در مالکیت فدک ، همانا خداوند بزرگ آیه " آت ذاالقربی
حقه " را وقتی در قرآن کریم بر رسول خدا نازل فرمود ، من و فرزندانم نزدیکترین
مردم به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) بودیم ، پس رسول خدا فدک را به من و
فرزندانم هدیه فرمود . (9)


10. برای مؤمن ، خرما هدیه خوبی است . (10)



11. حضرت فاطمه زهرا ( علیها السلام ) فرمود : وقتی آیه 63سوره نور نازل شد که :
" ای مسلمانان ، رسول خدا را آن گونه که همدیگر را می خوانید ، صدا نکنید "
ترسیدم که رسول خدا را با لفظ " ای پدر " بخوانم ، من هم مانند دیگران پدر را با
نام " یا رسول الله " صدا زدم . دو سه بار که پدر را با این نام خواندم ، رو به
من کرده فرمودند :
ای فاطمه ! این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است ، فاطمه
جان ، تو از منی و من از تو ، همانا این آیه برای ادب کردن آدم های خشن و درشت
خوهای قریش ، انسان های خودخواه و متکبر ، نازل شده است . دخترم تو با جمله
" پدر جان " خطاب کن که مایه حیات قلب من است و خداوند را خوشنود می کند . (11)


12. مردی نابینا از حضرت فاطمه ( علیها السلام ) اذن خواست که داخل خانه شود .
فاطمه ( علیها السلام ) خود را از او مستور کرد . پیغمبر خدا ( صلی الله علیه
و آله ) به فاطمه فرمود : به چه سبب خود را مستور کردی و حال این که این مرد
نابینا تو را نمی بیند . حضرت زهرا ( علیها السلام ) پاسخ داد ، " اگر او مرا
نمی بیند ، من او را می نگرم ، و اگر چه او نمی بیند اما بوی زن را استشمام
می کند " . رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود : " شهادت می دهم که
تو پاره تن منی " .(12)


13. خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از
تکبر و خودخواهی . (13)


14. خدای تعالی زکات را مایه پاکی جان و فزونی روزی ، و روزه را برای پابرجایی
اخلاص قرار داد . (14)


15. خدای تعالی حج را موجب استحکام دیانت ، و عدالت را مایه وحدت و هماهنگی دلها
قرار داد . (15)



سلیمانی و موسوی و شایسته ::: جمعه 86/5/26::: ساعت 2:47 عصر


آفتاب حق

با نام احمد است که دل زنده می شود

دل را بیازمای که کاری محال نیست

ای آفتاب حق که تویی ختم مرسلین

با روشنیّ روی تو، بدر وهلال نیست

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست

هر دم چو مهر نور فشاند به خاطرم<

تا شوق اوست، جان و دلم را ملال نیست

با نام احمد است که دل زنده می شود

دل را بیازمای که کاری محال نیست

ای آفتاب حق که تویی ختم مرسلین

با روشنیّ روی تو، بدر وهلال نیست

حد کمال و حکمت و انوار معرفت

تنها تویی وغیر تو حدّ کمال نیست

تا تو شفیع خلقی و دریای رحمتی

امید عفو هست و نشان وبال نیست

در صحنه حیات و به طومار کائنات

آیین پاک منجی ما را همال نیست
ما عاشقان و پیرو راه محمدیم

بهتر ازین طریقت و راه و روال نیست



سلیمانی و موسوی و شایسته ::: یکشنبه 86/5/21::: ساعت 1:40 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :61693
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<